نوشته شده توسط: مهرزاد بياني
بار دیگر هوگوچاوز، رهبر سرخ پوش ونزوئلا در انتخابات به یک پیروزی قاطع دست یافت. اینطور که به نظر می رسد چاوز فعلاً بدون هیچ رقیب جدی سیاست های خود را تحت نام کمونیسم در آمریکای جنوبی پیش می برد. اصلاحات ارضی وسیع در ونزوئلا بعد از روی کار آمدن چاوز باعث شده تا وی همچون یک قهرمان ملی برای مردم ونزوئلا به شمار رود و تمام دسیسه چینی های محافظه کاران متمایل به غرب را خنثی کند.اعتقاد مردم به چاوز آنقدر قوی است که توانست کودتای 2002 را که گفته می شود به رهبری سازمان سیا صورت گرفته شکست دهد. از آن به بعد چاوز اعلام کرد که جان بازستانده شده خود را وقف ونزوئلا خواهد کرد.عده ای محبوبیت هوگو چاوز را رو به افول دانسته و معتقد بودند در انتخابات آتی رویکرد پوپولیستی هوگو چاوز برای مردم نمایان شده و منجر به شکست انتخاباتی وی خواهد شد. بسیاری از نیروها و روشنفکران چپ نیز در مورد سیاست های هوگو چاوز سکوت اختیار کرده و موضع گیری خود را به بعد از انتخابات موکول کردند. انتخابات صورت گرفت و امید مخالفان کور شد زیرا هوگو چاوز بدون تقلب و تحت یک انتخابات آزاد باز به قدرت رسید و این را نه از بررسی انتخابات که با دیدن شور و شادی مردم ونزوئلا می توان فهمید.اما درست در این موقع بود که موضع گیری بسیاری از نیروهای کمونیسم انقلابی در مورد چاوز مشخص شد. آن ها که تا دیروز موضعی محافظه کارانه اتخاذ کرده و حتی در بعضی مواقع کمونیست های ونزوئلایی را تشویق به ایجاد یک فراکسیون در حزب کمونیست ونزوئلا علیه سیاست های چاوز می کردند تا از این طریق بتوانند یک جنبش مارکسیستی و آزادیخواهانه را به عنوان جنبش سوم در مقابل چاویست ها و همچنین محافظه کاران متمایل به غرب قرار دهند امروز به نوعی تغییر موضع داده و سر خوش از پیروزی چاوز در انتخابات اخیر به استقبال وی شتافته اند. به ونزوئلا سفر می کنند و حتی برایش نسخه های دلسوزانه می پیچند.اگرچه تلاش این گرو ها تا قبل از انتخابات اخیر برای ایجاد یک جنبش مارکسیست-لنینیستی در ونزوئلا از یک سری مقاله و حرف و حدیثِ کاملا محافظه کارانه بیشتر نبوده است.از میان این افراد آلن وودز را می توان نام برد که انگار علاقه زیادی به هوگوچاوز پیدا کرده و جدیدا برایش نصیحتی برادرانه فرستاده که باید به دنبال یک انقلاب تمام و کمال باشد و با این روند نمی تواند به جایی برسد! اما سوال مهمی که با خواندن این مصاحبه کوتاه و چرند- با یکی از روزنامه های ونزوئلا به ذهن می رسد این است که منظور کدام راه است؟ منظور حکومت خورده بورژوازی با یک بوروکراسی کشنده تحت نام کمونیسم است یا یک انقلاب سوسیالیستی به رهبری فقیرترین طبقات یک جامعه برای برپایی ارزش های انسانی؟مسلماً در خواست انقلاب از رهبری چون چاوز نمی تواند متوجه انقلاب سوسیالیستی باشد زیرا چاوز به هیچ وجه رهبری یک گرایش مارکسیست-لنینیستی را به عهده ندارد و با اینکه سعی می کند خود را همچون آلنده به مردم آمریکای لاتین ارائه دهد اما در قد و قواره آلنده نیست! رهبر یک جریان پوپولیستی است که با استفاده از فقر و فلاکت مردم ونزوئلا به قدرت رسیده و برای نگهداری این قدرت حاضر است به هر سیاست کثیفی دست بزند تا جائیکه با دیکتاتورهای حقیری چون احمدی نژاد دست دوستی می دهد. کسی که ریاست جمهوری اسلامی ایران را به عهده دارد و دستش به خون هزاران کمونیست و دیگر مبارزان آزادیخواه آغشته است. نظامی که سی سال سفره کارگران و زحمتکشان را به خون کشیده در حالیکه چاوز ادعای رهبری همین طبقات را دارد! چاوز و طرفدارانش منافع کوتاه مدت خود را به منافع بلند مدت و جهانی طبقه کارگر ترجیح دادند در حالیکه بورژوازی بین المللی برای تطهیر خودش هم که شده مواضعی انسانی تر در مقابل جنایات جمهوری اسلامی اتخاذ کرده است!روند پیشروی چاوز در ونزوئلا و همراهی مورالس و سایر رهبران چپگرا در آمریکای لاتین و پشتیبانی گروهی از مدعیان کمونیسم انقلابی در اروپا از چنین روندی به خوبی نشان می دهد اپورتونیسم هنوز ریشه های خود را در مغز استخوان جنبش های مارکسیستی نگاه داشته و هر لحظه آماده ضربه زدن می باشد. سکوت در مقابل جنایاتی که به اسم کمونیسم در حال انجام است باعث می شود تا جنبش کمونیسم بین المللی که تازه خود را از تجربه شکست شوروی رها کرده ضربه هولناک دیگری را متحمل شود.چنین خطری را در مورد ونزوئلا می توان اینگونه پیش بینی کرد که بزودی دوران چاوز به اتمام می رسد و با پایین آمدن وی از اریکه قدرت و در صورت نبودن هیچ آلترناتیو مارکسیستی که اقشار فقیر ونزوئلا را رهبری کند قدرت سیاسی دوباره ازآن بورژوازی می شود و یک فرصت استثنائی برای به قدرت رسیدن یک نظام سوسیالیستی با تمام معیارهای انساگرایانه اش از دست می رود و یا چاوز قدرت را دودستی می چسبد و بهای ادامه پروژه سوسیالیسم از بالای خود را با بوروکراسی، قلع و قمع مخالفین و ایجاد یک حکومت توتالیتر با نام کمونیسم می دهد که به نظر من دومی هم محتمل تر و هم فاجعه آمیز تر است!سکوت در مقابل اپورتونیست ها جایز نیست! باید آن ها را نابود کرد! نقد کوبنده و مشت آهنین علیه سیاستمدارانی چون چاوز و مورالس می تواند مارکسیست های آمریکای لاتین را از خواب خرگوشی برهاند و آن ها را از توهمات فیدلیستیشان دور نماید.این یکی از خطیر ترین وظایف جنبش جهانی کمونیسم انقلابی است که با درک موقعیت آمریکای لاتین اتوریته خود را همچنان حفظ کرده و با ایجاد یک جبهه مستقل مارکسیستی که به هیچ یک از قطب های جهان امروز اعم از ائتلاف شمال یا روسیه و چین وابسته نباشد و تنها منافع طبقات کارگر، دهقان و سایر طبقات فقیر را در دستور کار خود قرار دهد و این چنین راه را برای پیشروی کمونیسم انقلابی در آمریکای لاتین باز کند.