نوشته: امیر محسن محمدی
نگاهی به رمان «میرا» اثر کریستوفر فرانک
رمان میرا نوشته ی کریستوفر فرانک از جمله آثار موفق ادبیات فرانسه است که ساختارهای عصر خود را به چالش کشیده است، نویسنده ی این کتاب تلاش دارد با استفاده از ژانر «طنز سویفت» به آینده ای که در انتظار جامعه ای که تحت ستم دولتی تمامیت خواه قرار گرفته است وارد شود، طنز سویفت به معنای این است که غیر عادی ترین چیزها را بصورت عادی ترین چیزها عنوان کنیم مثلا ظلم را عدالت و شادی را اندوه به شمار بیاوریم.
آغاز رمان در آینده ی دوریست که از واژه واژه اش دلهره ای در سینه ی مخاطب می نشاند، احتمالاً در تخیل فرانک در صورت شکست نخوردن یک دیکتاتور بزرگ تمامیتخواه به این فضای اضطراب آور می رسیدیم. زاویه دیدی که کریستوفر فرانک در این رمان دارد نه یک شاهد بیرونی بلکه خودآگاه درونی شخصیت اول داستان است که هیچ گاه اسم حود را نمی گوید و جزئی از روایت آن به شمار می رود و فضایی که داستان در آن اتفاق می افتد یک مجموعه ی منظم و نفرت انگیز است که در آن همه چیز شماره، ابعاد و مقیاس دارد، دلزدگی وحشت انگیزی که گویی آینده ی زشت نظامی بروکراتیک است که مانند طاعون بشر را به نوعی بیماری اشتراک دچار کرده است، اشتراکی که در ذات خود مطلوب است و برای کاستی ها لازم اما اشتراک این فضا بگونه ای است که هر چیز یا شخص منفردی فلج می شود و امکان وجود نمی یابد.
در اتوپیای ترسیم شده توسط کریستوفر فرانک هیچ دیواری وجود ندارد و همه یکدیگر را می بینند، هیچ حریم خصوصی و هیچ رازی وجود ندارد و همه مجبور به لبخند زدن هستند که این لبخند کورس دلهره آمیز و مکرر روایت این درد است، کسانی که سرکشی می کنند، لبخند نمیزنند، به دستورات حکومتی عمل نمی کنند یا به اعمالی خصوصی و انفرادی دست می زنند را از خانواده جدا کرده، به بیمارستان می برند و نهایتاً با یک عمل جراحی ماسکی از یک لبخند بسیار مضحک ولی دلهره آور را بر صورتشان می چسبانند، ماسکی که روی صورتشان می ماند و کم کم جزب صورت شده به شکلی که آن لبخند دلزننده تا ابد روی چهره ی فرد باقی می ماند.
در اتوپیای ترسیم شده توسط کریستوفر فرانک هیچ دیواری وجود ندارد و همه یکدیگر را می بینند، هیچ حریم خصوصی و هیچ رازی وجود ندارد و همه مجبور به لبخند زدن هستند که این لبخند کورس دلهره آمیز و مکرر روایت این درد است، کسانی که سرکشی می کنند، لبخند نمیزنند، به دستورات حکومتی عمل نمی کنند یا به اعمالی خصوصی و انفرادی دست می زنند را از خانواده جدا کرده، به بیمارستان می برند و نهایتاً با یک عمل جراحی ماسکی از یک لبخند بسیار مضحک ولی دلهره آور را بر صورتشان می چسبانند، ماسکی که روی صورتشان می ماند و کم کم جزب صورت شده به شکلی که آن لبخند دلزننده تا ابد روی چهره ی فرد باقی می ماند.
قهرمان رمان حدس می زند که «میرا» او را دوست دارد چون او را متفاوت از دیگران می یابد، او خودش نیز به این تفاوت آگاه است اما ماهیت آن را نمی داند و صرفاً به تلاشی می پردازد تا به نحوی در برابر ابن اجتماع انبوه همگانی مقاومت کند و مقاومت او به این صورت نمود پیدا می کند که هربار به اداره ی تبلیغات می رود و به سختی کاغذهایی برای نوشتن درخواست می کند تا به تنها کاری که از او بر می آید یعنی نوشتن بپردازد، کاری که شخصی و خصوصی است وسعی می کند که خواننده را درگیر همین زندگی داخلی خود بکند و از این منظر است که میرا یک روایت کاملا نو است یعنی در آن خواننده را به جایی می کشاند که خود را مصادف با ذهنیت نویسنده بیابد درحالی که با او یکی نمی شود و فاصله اش را حفظ می کند.
نویسنده ی رمان میرا با استادی تمام فضای امریکای کاپیتالیستی و شوروری کمونیستی سابق را در کنار هم یکی می کند و به گونه ای باور نکردنی نشان می دهد که رفیق (Comrade) در شوروی را مشابه رفیق (Guy) در امریکا می یابد و شتاب زده نتیجه می گیرد که هر دو سیستم به این فاجعه ای که در رمان میرا شرح شده خواهند رسید، فرانک تلاش می کند به مخاطبینش بنمایاند که «کار اشتراکی» در شوروی چگونه دقیقا همان مشکلات «کار گروهی» در غرب را دارد و شرح دهد چگونه نظام امپریالیستی هم به همان مشکلات دیوانسالاری طاقت فرسا و شکننده ی شوروی دچار شده است.
نکته ی مهم دیگر این است که در فضای رمان میرا پدر و مادرهایی که دیگر نمی توانند بچه درست کنند را می کشند همانگونه که در غرب نیز سالخوردگان در آپارتمانها و آسایشگاهها فراموش می شوند، از طرف دیگر در رمانهای آینده گرا هیچ وقت از خصوصیت های گروهی و اشتراکی تمجید نمی شود اما سعادت جوامع ابتدایی و کمون های اولیه بر پایه ی حس تعلق به دسته و فرو رفتن در زندگی جمعی است.
نمود قوی استعاره در این داستان چهره ای شاعرانه به آن می بخشد در نتیجه می شود حدس زد که زوج «عشق-آزادی» می خواهد با یک اصل دیگر کامل شود تا این مثلت ابدی را که این همه مورد ستایش شاعران مخصوصاً سورئالیستها بوده است بوجود بیاید و این اصل سوم عیناً همان خود شعر است. میرا ترسناک است چون اسم با مسمایی دارد که سبب مرگ می شود، در دنیایی که روح فردی را قبول ندارند، عشق انتخاب شده، عشقی که دو موجود آزاد را به هم می رساند و آنها را از گله جدا می کند خود جنایتی بزرگ است که باید بیشترین مجازات را ببیند، عشق مرگبار اسطوره ایست که ریشه در عمق تاریخ بشر دارد، گذشته ای که باز هم در گزارشی از آینده حضور پیدا می کند و به سبک تراژدی کلاسیک به پایان می رسد.
یکی از زیباترین و وحشتناک ترین ابداعات این داستان نقابی است که به زور بر چهره ی اصلاح شدگان یعنی شورشی های سابق می گذارند که عملیاتی توام با جراحی پلاستیک و روانشناسی است تا لبخند بر چهره ی آنها بگذارند و همگان را به اطاعت و اهلی شدن وادار کنند.