۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه

نوشته شده توسط: جهانگير شيرازي
رهبران اولین جریان چپ در جهان، انسان گرایان اومانیستی بودند با این اعتقاد که سوسیالیسم بیان حقیقت عقل و منطق است. آنها به عدالت در همه زمینه ها از جمله عدالت اجتماعی، عدالت اقتصادی و عدالت جنسی بها می دادند و بی جهت نبود که در بین رهروان آنان تعداد زیادی از زنان حضور داشتند.
برای نمونه شارل فوریه (فرانسوی) که برای اولین بار در سال 1837 میلادی کلمه فمینیسم را بکار گرفت، از سکس با همجنس هم دفاع می کرد. او معتقد بود که سرکوب خواسته ها و تمناهای انسانها در جامعه نه تنها به فرد بلکه به کل جامعه ضرر می زند؛ پس تا جایی که کسی مورد سوء استفاده قرار نگرفته، باید تنوع و تفاوت سلائق و تمناهای جنسی افراد را برسمیت شناخت چرا که بروز علنی تنوعات جنسی به پیشرفت و همگرایی بیشتر جامعه منجر می شود. روبرت اوئن (انگلیسی) یکی دیگر از رهبران اولین جریان چپ است که نظراتی مشابه فوریه داشت.
بعدها، وقتی کارل مارکس و فردریش انگلس به مطالعه نظرات رهبران چپ پیش از خود پرداختند، نظرات آنان را به طنز " سوسیالیسم تخیلی" خوانده، آنها را به عدم درک قوانین جامعه و داشتن " فانتزی" متهم و نظرات خود در مورد جامعه، اقتصاد و لزوم انقلاب کارگری را " سوسیالیسم علمی" نام نهادند.
مارکس بخصوص اندیشه فوریه در باره آزادی جنسی را محکوم کرد.(1) و چنین شد که اندیشه مبارزاتی برای تغییرات بنیادین در سیستم تولید ، روابط جنسی و اجتماعی و برقراری عدالت اجتماعی در همه زمینه ها، به مبارزه طبقاتی تقلیل داده شد.

رهبران اولین جریان مبارزاتی همجنسگرایان همچون کارل هنریش اولریخ و مگنوس هیرشفلد ( 2) برای جلب حمایت نیروهای چپ از خواسته های همجنسگرایان تلاش زیادی به خرج دادند. برای نمونه در دهه ی 1860 اولریخ نامه ای به مارکس نوشته و پلاتفرم حقوق همجنسگرایان ، جزواتی در باره همجنسگرایی و ترانس سکسوالیسم هم ضمیمه نامه خود می کند.

مارکس نامه را بی جواب می گذارد اما یکی از جزوات ارسالی اولریخ ( پلاتفرم حقوق همجنسگرایان) را به انگلس می فرستد (3). انگلس، بعد از دریافت جزوه ارسالی، نامه ای به مارکس می نویسد و بر علیه " بچه بازان " موضع تندی اتخاذ می کند و در باره پلاتفرم حقوق همجنسگرایان اضافه می کند که " کثافت را به تئوری تبدیل کرده اند."(4)

انگلس در کتاب "خانواده، مالکیت خصوصی و دولت" هم به " فساد اخلاقی و اعمال پست و بی مزه " یونانیان قدیم ( یعنی سنت همجنسگرایی ) آنان اشاره و آن را محکوم می کند . کارل مارکس ظاهرآ با این نظریه انگلس موافت نشان می دهد و می نویسد " رابطه بین زن و مرد طبیعی ترین رابطه بین دو انسان است."(5)

ولادیمیر ایلیچ لنین هر چند نظر چندان مثبتی در باره همجنسگرایی نداشت اما بعد از قدرت گیری بلشویکها در روسیه در سال 1917، در مخالفت با تعالیم کلیسا و مذهبیون ، در قانون جدید دولت سوسیالیستی از همجنسگرایان جرم زدایی کرد. این اولین بار در جهان بود که از همجنسگرایان جرم زدایی می شد. اما با روی کار آمدن استالین، همجنسگرایی مجددآ در شوروی بعنوان جرم شناخته شد و همجنسگرایان آن کشور تحت پیگرد و سرکوب شدیدی قرار گرفتند.
جالب اما اینجاست که نه مارکس و انگلس و نه لنین هیچکدام تحلیلی مارکسیستی از همجنسگرایی ارائه نداده اند. اما بنا به نوشته نویسندگان سوسیالیست، هکما آوسترهویس و استکلی ، انگلس بر این اعتقاد بوده که " اصول طبیعی اخلاق" زمانی شکوفا خواهد شد که تک همسری دگرجنسگرایانه (زن و مرد) بجای زوال، واقعیت عینی خواهد یافت و آنوقت همجنسگرایی خود بخود از بین خواهد رفت.(6 و 7)

بر خلاف دیگر جریانات سوسیالیستی که خواهان کنترل دولت توسط حزب و بنای سوسیالیسم هستتند، آنارشیستها که بیشتر به عنوان سوسیالیست های لیبرتن معروف اند ( یا زمانی معروف بودند)، بیشتر به طبقه کارگر، اتحادیه های کارگری، انجمن های محلی و مرکز زدایی بها می دهند. آنارشیستها تنها خواستار نابودی طبقات اقتصادی نیستند بلکه به همان اندازه در پی نابودی طبقات فرهنگی و اجتماعی ( ستم بخشی بر بخشی دیگر) نیز می باشند.
همزمان با مارکس و انگلس، دو آنارشیست معروف میکائیل باکونین و سرگی نیچیف در مورد جنسیت حرف خاصی نزدند اما در نامه های خصوصی آنان به هم دیگر که بعدهآ منتشر شدند، معلوم گردید که آنها دو همجنسگرای عاشق و معشوق هم بوده اند. (8)
حمایت فعال آنارشیستها از همجنسگرایان تا سال 1935 ادامه داشت. در این سال مجله آنارشیست های اسپانیا در سرمقاله خود به همجنسگرایان حمله کرد و از جمله نوشت یک آنارشیست به هیج وجه نباید به همجنسگرایان اعتناء کند چه برسد به اینکه خود بخواهد یک همجنسگرا باشد . (9) و همین دیدگاه منفی نسبت به همجنسگرایی بعدآ به مرور به همه تشکلات و گروه های آنارشیست سرایت نمود.

جان باپتیست ون شوایتزر، نمایشنامه نویس، شاعر، سوسیالیست و سازمان دهنده ی مبارزات کارگران آلمان بود که وقتی در سال 1862 در پارکی " بجرم" همجنسگرایی دستگیر شد رهبر حزب سوسیال دمکرات آلمان، فردیناند لاساله به دفاع از او برخاست. او نوشت که هرچند همجنسگرایی را عمل کثیفی می داند اما جنبش کارگران آنچنان نیازمند رهبریت شوایتزر است که نمی تواند او را در این شرایط تنها بگذارد و سلیقه جنسی فرد ربطی به کاراکتر سیاسی او ندارد. (10). اما مارکس در نامه ای از انگلس خواست که جوک هایی در باره شوایتزر بنویسد طوری که به دست روزنامه ها هم برسند. (11). حتی بعدها که جان باپتیست به رهبری اتحادیه کارگران آلمان انتخاب شد هم انگلس و مارکس از او حمایتی بعمل نیاوردند.

اسکار وایلد، همجنسگرای معروف ایرلندی - انگلیسی، سوسیالیست دو آتشه ای بود که البته بعدهآ بیشتر به آنارشیسم متمایل شد. اما وقتی که اسکار وایلد به " جرم" همجنسگرایی محاکمه و زندانی شد، بجزء روشنفکران، نیروهای چپ از او دفاعی نکردند.


ماکسیم گورکی نویسنده کمونیست مشهور شوروی در نوشته معروف خود در سال 1934 بنام " اومانیسم پرولتری" نوشت که " برای از بین بردن فاشیسم کافی است که همجنسگرایان را نابود کنید." این در حالی بود که بنا به تئوری های مارکسیسم، فاشیسم همان کاپیتالیسم تحول یافته است. اریک فوروم ، تئودور آدرنو ، ژان پل سارتر و هورخویم هم نظرات چندان مساعدی نسبت به همجنسگرایی نداشته اند.

اوگوست بل یکی از بنیانگزاران حزب سوسیال دمکرات آلمان در کتاب خود " زن در سوسیالیسم" "این زیاده خواهی جنسی در زنان و مردان" ( بخوان همجنسگرایی) را " تبهکاری بر علیه طبیعت" تعریف ، آن را به طبقات مرفه نسبت می دهد و از آن به عنوان یک مسئله خارجی (غیر آلمانی) نام می برد. او حتی به سوسیالیستها نسبت به خطر همجنسگرایان هشدار می دهد. (12)

مگنوس هیرشفلد ، آلمانی ، سوسیالیست و مدافع حقوق زنان ، خود همجنسگرایی بود که "کمیته علمی انسانی " ( 13) را جهت مبارزه برای لغو بند 175 قانون آلمان که طبق آن همجنسگرایی ممنوع اعلام شده بود، بنیاد نهاد.
هیرشفلد در توافقی با حزب سوسیال دمکرات آلمان، حزب را به ارائه پیشنهادی به مجلس آلمان مبنی بر حذف بند 175 از قانون متقاع د کرد اما این پیشنهاد با عدم رای اکثریت مجلس روبرو گردید و تصویب نشد.

بعد از جنگ دوم جهانی ، درست در زمانی که جریان راستگرای مک کارتیسم در آمریکا این باور را تبلیغ می کرد که همجنسگرایی توطئه کمونیسم جهانی است و همجنسگرایان عوامل زیر زمینی دولت های کمونیست اند، در اتحاد جماهیر شوروی ، همجنسگرایان را بعنوان عوامل کاپیتالیسم به زندان و اردوگاه های کار اجباری می فرستادند.

نویسنده انقلابی و همجنسگرایی کوبایی، رینالدو آرناس در کتاب خود به شرح پیگردها و دستگیری های وسیع همجنسگرایان و ارسال آنان به اردوگاه های کار اجباری بعد از انقلاب کوبا و قدرت گیری کاسترو می پردازد و توضیح می دهد که انقلابیون به قدرت رسیده با این کار می خواستند از همجنسگران " منحرف و زاده کاپیتالیسم" انسان های طراز نوین بسازند. (14)

با اینهمه ، اولین گروه های متشکل همجنسگرایان در کشورهای با اقتصاد آزاد یعنی هلند ، فرانسه ، کشورهای اسکاندیناوی ، انگلستان و آمریکا شکل گرفتند. تشکلات همجنسگرایان هلندی و آمریکایی از جناح چپ می آمدند اما تشکیلات فرانسه از جناح راست.

هاری های که خیلی ها او را پدر جنبش مدرن همجنسگرایان می دانند ، قبل از آن، فعال اتحادیه کارگری بود که در سال 1934 اعتصاب کارگری هشتاد و سه روزه ای را در بندر سانفرانسیکسو سازماندهی کرد. دوست پسر او هم در این اعتصاب نقش فعالی داشت. هاری که خود کمونیست بود در سال 1950 با تآسیس انجمن ماتاچین (اولین تشکل همجنسگرایان در آمریکا) ، بلافاصله از حزب کمونیست اخراج شد.یک سال قبل از آن یعنی در سال 1949 پیتر پاولو پاسولینی ، شاعر و فیلم ساز مارکسیست ایتالیایی که " به جرم"همجنسگرایی دستگیر شده بود ، هم از حزب کمونیست ایتالیا اخراج شده بود.

رهبران حزب و دولت کمونیست چین تا همین اواخر تبلیغ می کردند که همجنسگرایی یک انحراف کاپیتالیستی است و باید با آن مبارزه شود تا کارگران و کشاورزان در ساختن بنای جامعه سوسیالیستی هر چه موفق تر باشند. تنها در سال 1997 بود که دولت چین از روابط همجنسگرایانه جرم زدایی کرد و در سال 2001 همجنسگرایی را از لیست بیماری های روانی حذف نمود. با اینهمه هنوز همجنسگرایان در چین سانسور می شوند و دولت کمونیست، مجلات ، وب سایت ها و تشکلات همجنسگرایان را تعطیل می کند.

در دوره آپارتاید در آفریقای جنوبی، همجنسگرایان سیاهپوست و سفید پوست در مبارزه بر علیه نژاد پرستی شرکت فعالی داشتند . زمانی که وینی ماندلا (همسر نلسون ماندلا) و دار و دسته او تعدادی از جوانان همجنسگرای مبارز ضد آپارتاید را دستگیر و تحت شکنجه قرار می دهند که به مرگ یکی از این جوانان منجر می شود . روزنامه های ضد آپارتاید و نیروهای چپ درون کنگره ملی آفریقا واکنش تندی نسبت به این عمل وینی ماندلا نشان دادند. بعد از انحلال رژیم آیارتاید و قدرت گیری کنگره ملی آفریقا که حزب کمونیست در آن وزن عمده ای داشته و دارد ، حقوق همجنسگرایان از جمله حق ازدواج همجنسگرایان در قانون جدید آفریقای جنوبی برسمیت شناخته شد.
همجنسگرایان چپ در پی ارائه تحلیل مارکسیتی از فشار و سرکوب تاریخی همجنسگرایان بوده اند تا به همجنسگرایان کمک کنند رابطه بین رهایی جنسی و سوسیالیسم را بهتر درک کنند. موضوعاتی همچون همجنسگرایان در محل کار، گی ها در اتحادیه های کارگری، جنبش کارگران همجنسگرا، سیاست در کارخانه، سیاست همجنسگرایی و برخورد چپ ها با همجنسگرایان، همجنسگرایان مارکسیست و همجنسگرایان در انترناسیونال چهارم از جمله مقالات تئوریک عمده نشریات همجنسگرایان چپ همچون " گی سوسیالیست ژورنال"، "گی لفت" و سوسیالیست ژورنال در سال های هفتاد و هشتاد میلادی بودند.
از دهه ی هفتاد میلادی به بعد تعداد زیادی مراکز تحقیقاتی و مطالعاتی همجنسگرایان شکل گرفتند که دست اندرکاران آنها عمدتآ همجنسگرایان چپ و رادیکال بودند.
گفتنی است که همجنسگرایان سوسیالیست و چپ ترجیح می دهند بجای کلمه ازادی (فریدوم)
از کلمه لیبریشن در ادبیات خود استفاده کنند. در تفکرات آنها نقش جنسیت در جامعه، عدالت جنسی، اقتصادی و حقوقی برای همه به حاشیه رانده شدگان و داغ لعنت خوردگان و یافتن راه همکاری و اتحاد با دیگر گروهها و اقشار تحت فشار و کمک به شکل گیری جبهه ی وسیع دادخواهی، عدالت طلبی و برابری، نقش کلیدی دارد.
همجنسگرایان چپ بر این باورند که دست یابی همجنسگرایان به حقوق خود بدون مقدمه و بطور مجرد عملی نمی شود مگر آنکه بطور همزمان تحولاتی به نفع زنان، اقلیت های قومی و فرهنگی صورت بگیرد اما این بدان معنا نیست که حقوق و مسائل همجنسگرایان ابتدا باید کنار گذارده شود و بعد از دست یابی دیگران به حقوق خود آنگاه همجنسگرایان صدای خود را بلند کنند. چنین انحلال طلبی ای به ادامه هموفوبیا و ستم کشی همجنسگرایان می انجامد. پس همجنسگرایان می بایست با سلاح آگاهی سیاسی و اجتماعی به میدان آمده و بدون کتمان کردن گرایش جنسی خود، در کنار دیگر محرومان مبارزه کنند. چنین امری به لایروبی تعصبات جنسی و هموفوبیا در بین گروهها و اقشار مبارز غیر همجنسگرا کمک و فرهنگ جنسی نوینی را جایگزین آن می کند.
تجربه نشان داده که هر چند همجنسگرایان چپ بخش نسبتآ کوچکی از کل جنبش همجنسگرایان را تشکیل می دهند اما نظرات و تئوری های آنان تاثیرات ماندگار و عمیقی بر کل جنبش بجای می گذارند و شعارها و خواست هایی که مطرح می کنند براحتی به شعار کل جنبش همجنسگرایان فرا می رویند.


قدرت تاثیر گذاری همجنسگرایان چپگرا در به حرکت در آوردن کل جنبش همجنسگرایان و همینطور شکل دهی به دیسکورس ها در جامعه آنچنان است که امروز بعضی از چپ های اروپا آنقدر به وزن جنبش همجنسگرایان برای تغییرات فرهنگی و اجتماعی بها می دهند که آن را تقریبآ معادل وزن طبقه کارگر توصیف می کنند. بنا بر عقیده این دسته از چپ ها، بخش پیشرو جنبش همجنسگرایان در عبور از کاپیتالیسم به سوسیالیسم و در مبارزه برای رهایی جنسی نقش آوانگار دارد . بهمین خاطر پیشنهاد می کنند که نیروهای سوسیالیست می بایست برای حضور فعال و مستقل تشکلات همجنسگرایان در درون تشکلات پرولتری پیشرو تلاش کنند.

همه این داده های تاریخی، عشق و نفرت همزمان همجنسگرایان و چپ ها بعنوان دو جنبش و نیروی اجتماعی در جامعه را نشان می دهد.
واقعیت این است که چپ ها و همجنسگرایان هر دو با ستم و برای تغییرات مبارزه کرده و می کنند؛ همجنسگرایان فقط به طبقات مرفه تعلق ندارند؛ همجنسگرایان کارگر، کفاش، مزد بگیر، خباز، معلم، راننده و... اکثریت بدنه و پایگاه اجتماعی جنبش همجنسگرایان را تشکیل می دهند. بنا براین، جنبش همجنسگرایان نمی تواند نسبت به ستم اقتصادی بی تفاوت باشد. وجود زنان همجنسگرا، دانشجویان همجنسگرا، اقلیت های قومی و مذهبی همجنسگرا هم خود دلیل محکمی برای توجه جنبش همجنسگرایان به جنبش زنان، دانشجویان و اقلیت های قومی است. از طرف دیگر جنبش کارگری اخلاقآ نمی تواند حداقل نسبت به سرکوب جنسی کارگران بی تفاوت بماند همانطور که جنبش زنان نمی تواند حقوق جنسی زنان همجنسگرا را نادیده بگیرد، یا جنبش دانشجویان نمی تواند چشمان خود را بر سرکوب خواسته های جنسی همجنسگرایان دانشجو ببندد
واقعیت دیگر این است که نه چپ و نه راست هیچکدام یک جریان واحد نیستند بلکه به گرایشات فکری مختلفی تقسیم می شوند. همجنسگرایان توسط بعضی از جریانت چپ و راست مورد حمایت و توسط جریان هایی در درون چپ و راست محکوم شده اند. همه اینها بیشتر متآثر از ارزش های فکری حاکم بر جامعه اند و حمایت یا عدم حمایت از همجنسگرایان قبل از اینکه به چپ یا راست بودن یک نیروی سیاسی مربوط شود، بیشتر بستگی به این دارد که جایگاه جریان فکری مذکور در کدام اردوگاه، توتالیتر یا لیبرتن قرار دارد. برای مثال فیدل کاسترو (چپ) همانقدر با همجنسگرایی مخالف است که مارگرت تاچر ( محافظه کار). در مقابل رهبر حزب محافظه کار سوئد همانقدر از همجنسگرایان حمایت می کند که حزب کمونیست آفریقای جنوبی. بر همین اساس بخش توتالیتر جنبش سوسیالیستی برخوردی خصمانه نسبت به همجنسگرایی و همجنسگرایان داشته است در حالی که بخش لیبرتن چپ همیشه موضعی حمایتی اتخاذ کرده است.

شکل گیری جنبش حقوق مدنی متشکل از لایه های مختلف اجتماعی در غرب ، همچون
جنبش ضد جنگ و حقوق مدنی در آمریکا، جنبش های دانشجویی و اجتماعی در اروپا، شکل گرفتن تشکلات همجنسگرایان در کشورهای مختلف، اعلام طبیعی بودن همجنسگرایی بعنوان یکی از گرایشات جنسی توسط انجمنهای روانپزشکان و روانشناسان همه و همه در دهه های شصت و هفتاد میلادی، چپ را به بازنگری جدی اندیشه های خود نسبت به همجنسگرایی واداشت و باعث شد که سوسیالیست ها، مارکسیسم را بخاطر بی اعتنایی به سرکوب جنبش همجنسگرایان در کنار سرکوب طبقاتی، مورد انتقاد قرار دهند. تا جایی که امروز دیگر کمتر حزب چپ و یا شخصیت چپ و سیاسی معتبری پیدا می شود که علنآ با همجنسگرایی و حقوق همجنسگرایان مخالفت کند.
اما این مسئله در سازمانهای چپ کشورهای منطقه ما تاثیر چندانی نداشته است سازمان زنان حزب کمونیست هند تا اواسط دهه ی نود میلادی شدیدآ با حقوق همجنسگرایان مخالفت می کرد. ویملا فاروقی از سازمان زنان حزب کمونیست هند در سال 1994 در مخالفت با همجنسگرایان اعلام کرد که همجنسگرایی پدیده ی وارداتی کاپیتالیسم غرب است.(84). (سازمان حزب کمونیست هند {مارکسیست} خواهان جرم زدایی از همجنسگرایی شده است.)

پان عربیسم ( سوسیالیسم عرب) هم همجنسگرایی را بعنوان بیماری کاپیتالیستی و مخالف تعالیم اسلام می داند. احزاب کمونیست و سوسیالیست خاورمیانه که عمدتآ دنباله رو شوروی بوده اند یا در باره همجنسگرایی سکوت کرده اند و یا همچون حزب و دولت شوروی علنآ آن را انحرافی و زاده سرمایه داری دانسته و با آن مخالفت کرده اند.


چپ ها و همجنسگرایان در ایران

از انقلاب مشروطه به این سو، حرف و حدیث خاصی در باره همجنسگرایی و همجنسگرایان در ادبیات چپ دیده نشده است. حزب توده بنا به وابستگی خود به شوروی و پیروی کورکورانه از " راه رشد غیر سرمایه داری" طبعآ همان خط و مشی احزاب برادر در مورد همجنسگرایی را داشت یعنی همجنسگرایی را انحراف کاپیتالیستی/امپریالیستی خواندن. هرچند که حزب توده علنآ چیزی در اینباره منتشر نکرده است.(حداقل من نگارنده چیزی در اینباره نخوانده ام.).
نوشته های دو سازمان چریکی مجاهدین و فدائیان از اواخر دهه 40 تا تحولات بهمن ماه 1357 نشان از آن دارند که این دو سازمان کدهای اخلاقی خشک و مذهبی گونه ای را رعایت می کرده اند و دیدگاه آنان نسبت به مسائل جنسی مبنی بر " پاکیزگی و منزه طلبی" بوده است.
با بقدرت رسیدن حکومت مذهبی، پیگرد و سرکوب همجنسگرایان در ایران شدت گرفت و این در شرایطی بود که نیروهای چپ کشور در بعضی از نقاط با نیروهای دولتی زد و خورد مسلحانه داشتند، اما، در برابر یورش سبعانه حکومت مذهبی به همجنسگرایان در ایران سکوت مطلق در پیش گرفتند و حتی در حد روزنامه های دولتی هم اخبار آن را درج نمی کردند.

یورش حکومت به نیروهای چپ و مخالف در دهه ی شصت و مهاجرت گسترده رهبران و بخش بزرگی از بدنه سازمانهای چپ به خارج و چند سال بعد از آن فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیسی، چپ ایران را دچار بحران اندیشه کرد. درست در همین زمان ( بهمن ماه 1367) بود که همجنسگرایان ایران اولین تشکل رسمی خود ( هومان- گروه دفاع از حقوق همجنسگرایان ایران) را در سوئد بوجود آورده و با انتشار مجله ای به همین نام دست به تبلیغات وسیعی زدند. جالب اینجاست که اولین همجنسگرای ایران که به فکر ایجاد تشکلی مستقل برای همجنسگرایان ایران افتاد و در شکل گیری هومان نقش مهمی داشت، خود از سازمان فدائیان اکثریت بود که دو سه سال قبل از آن بجرم همجنسگرایی از آن سازمان اخراج شده بود. یکی دیگر از همجنسگرایان عضو سازمان مجاهدین هم از آن سازمان اخراج شده بود و شایعاتی مبنی بر اخراج همجنسگرایان از سازمان راه کارگر هم شنیده است.
بهرحال بحران و تشتت در اندیشه چپ که از " شکست" تحولات بهمن ماه 57 ناشی می شد و به ریزش بسیاری از نیروهای آنها منجر گردید، حضور نیروهای چپ ایرانی در خارج و مشاهده مبارزات همجنسگرایان در این کشورها، آشنایی با موضع حمایتی نیروهای سوسیالیت اروپایی از همجنسگرایان، فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم واقعآ موجود و فعالیت گروه هومان همه عواملی بودند که در تغییر موضع نیروهای چپ ایران نسبت به همجنسگرایی مؤثر واقع شدند.
اولین گروه ایرانی که رسمآ حمایت خود از همجنسگرایان را اعلام کرد حزب سبزهای ایران بود و بدنبال آن سازمان راه کارگر و سپس سازمان اتحاد فدائیان خلق و بعد از آن سازمان فدائیان اکثریت هر کدام بشکلی حمایت خود از حقوق همجنسگرایان را اعلام کردند. در سالهای اخیر حزب کمونیست کاگری و بخش منشعب آن تا حدودی جدی تر از دیگر گروه های چپ حمایت خود از همجنسگرایان را اعلام کرده اند. سازمان مجاهدین خلق هر چند در جریان اعدام دو جوان همجنسگرا در مشهد سر وزیادی کرد اما این سرو صداها عمدتآ با هدف حمله به حکومت مذهبی و استفاده تبلیغاتی بودند بدون آنکه این سازمان حرفی در باره حقوق همجنسگرایان بر زبان آورد.
حمایت های چپ ها از همجنسگرایان تا کنون فقط در جمله های کوتاه خلاصه شده و هیچ گونه کوششی برای غلبه بر هموفوبیا (15)، در بدنه تشکیلات و دیگر مخاطبان صورت نگرفته است. در همین حد ، حتی اقای داریوش همایون مشاور حزب مشروطه ایران ( حزب لیبرال دمکرات) هم در مصاحبه ای در مورد انتخابات آمریکا عدم مخالفت خود با حقوق همجنسگرایان را اعلام کرده است. هر چند که حزب مشروطه چپ نیست و خود حزب تاکنون حرف خاصی در اینباره نزده است اما انتشار گاه گاهی اطلاعیه ها و اعلامیه های تشکلات همجنسگرایان در وب سایت این حزب نشان از آن دارد که حزب حداقل موضع منفی نسبت به همجنسگرایی ندارد. البته امروز دیگر کمتر حزب چپ و یا شخصیت چپ و سیاسی معتبری پیدا می شود که علنآ با همجنسگرایی و حقوق همجنسگرایان مخالفت کند. اما این کافی نیست.؛ چپ ها و دیگر مدعیان دمکراسی و آزادی می بایست برای نهادینه شدن فرهنگ جنسی مبتنی بر آزادی، برابری و عدالت بجای فرهنگ جنسی حاکم بکوشند.

حداقل بخشی از فعالان حقوق همجنسگرایان ایران امروز، از تبار چپ و سوسیالیست اند، هر چند مدتها است که به استقلال فکر و اندیشه رسیده اند. اما همین چپ تباران همجنسگرا، تاثیر قابل توجهی بر گفتمان های درون جنبش همجنسگرایان کشور داشته و دارند. این در حالی است که بخش عمده بدنه جنبش همجنسگرایان کشور، احتمالآ بنا به وضعیت و شرایط داخل، غیر سیاسی و ( غیر چپ) باقی مانده است.


(مجله الکترونیکی همجنسگرایان ایران) که بطور وسیعی در بین بدنه جنبش
ماها همجنسگرایان در کشور پخش می شد با انتشار سلسله مقالاتی " تئوریکی" (16) در باره جنبش همجنسگرایان و اهمیت همگامی با دیگر نیروها و تشکلات مبارز در کشور، در تقویت حس مبارزاتی همجنسگرایان کشور نقش عمده ای ایفا کرد تا جایی که در سال 1385 فعالین حقوق همجنسگرایان ایران برای اولین بار به مناسبت یازده اردیبهشت، روز جهانی کارگر، بیانیه ای منتشر و ضمن تبریک این روز به اتحاد و همبستگی کارگران، خواستار آن شده بودند که جنبش کارگران به حقوق زنان و مردان همجنسگرا در کارخانه ها هم توجه کند.
انتشار بیانیه روشنفکران، و فعالان منفرد سیاسی و فرهنگی کشور در حمایت از همجنسگرایان در روز دهم اردیبهشت 1385 ( 17)، که اسامی بعضی از فعالان چپ هم در بین امضاء کنندگان آن دیده می شود، پیروزی مهمی برای همجنسگرایان و همه کوششگران فرهنگی کشور بود اما سازمانها و تشکلات چپ در برابر آن سکوت و حتی بیانیه را در سایتها و مجلات خود منتشر نکردند.

در شرایط حاکم فعلی و در میدان مبارزات گروه های مختلف اجتماعی، چپ نمی تواند از یک طرف از زنان و خواسته های جنبش زنان دفاع کند اما به مرد سالاری و مکانیسم های آن بی توجه بماند. در افتادن جدی با مرد سالاری بدون دور ریختن تعاریف سنتی اجتماعی کهنه از مرد-زن و نقش های جا افتاده ذهنی، بی معنی خواهد بود. نتیجه آنکه صحبت از برابری جنسی بدون حمایت فعال از همجنسگرایان که نقش های سنتی و القایی زن و مرد را بر نمی تابند و ارزش ها و تعلیمات مردسالاری را به چالش می کشند، خالی از مفهوم و محتوا و در حد شعارهای پرزرق و برق ویترینی باقی می ماند. با این حساب، روی دیگر نفی مرد سالاری حمایت همه جانبه، علنی و فعال از برابری حقوقی همجنسگرایان در ایران است. همینطور نفی سکسیم (هتروسکسیم) بدون نفی هموفوبیا ( مخالفت و ستیز با همجنسگرایان و ترس از همجنسگرایی) تهی از محتوا خواهد بود.
بنا بر این، بجا و منطقی است که مبارزه با هموفوبیا و حمایت فعال از جنبش همجنسگرایان جزء برنامه سوسیالیست ها و دیگر نیروهایی قرار بگیرد که با مرد سالاری و مشتقات آن مخالفند و برای تغییرات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی تلاش می کنند.


خوشبختانه امروز همه شواهد و قرائن دال بر آن دارند که جنبش چپ بخصوص جنبش چپ دانشجویی ایران علاقمند به شناخت بیشتر در باره همجنسگرایی و در پی نوعی همکاری مبارزاتی با همجنسگرایان است. این در حالی است که جنبش زنان کشور هم هر چند رسمآ در باره همجنسگرایان و حقوق آنان در کشور حرفی نزده است اما بسیاری از زنان فعال بصورت انفرادی مواضع نسبتآ مثبتی نسبت به حقوق همجنسگرایان ابراز داشته اند.

اول ماه مه روز همبستگی جهانی کارگران نزدیک می شود. بجاست که بمناسبت این روز همجنسگرایان بطور وسیعی به این مهم توجه کرده و به مشکلات حقوقی و معیشتی کارگران بخصوص کارگران همجنسگرا بپردازند. روز 17 ماه مه (28 اردیبهشت امسال) هم مصادف با روز جهانی مقابله با هموفوبیا است. بجاست که بهمین مناسبت نیروهای چپ و تشکلات کارگران و رنجبران هم به مسئله بی حقوقی و سرکوب همجنسگرایان در کشور توجه کرده و حمایت خود را از خوسته های مدنی، اجتماعی و حقوقی همجنسگرایان ابراز دارند. و روز جهانی مقابله با هموفوبیا را به روز آگاهی رسانی در باره همجنسگرایی و روشنگری در باره همجنسگرایان تبدیل کنند. مسلمآ چنین امری به نزدیکی، حمایت و همکاری بیشتر هر دو نیروی چپ و همجنسگرایان منجر، اعتبار و نفوذ اجتماعی هر دو نیرو را تقویت خواهد کرد.

جهانگیر شیرازی

منابع:

1-
1- Marx, Karl (1844). Economic and philosophic manuscripts of 1844. ed. Dirk J. Struik, translated by Martin Milligan (Moscow: Progress; New York: International, 1964). P. 133


2- برای آشنایی بیشتر با کارل هنریش اولریخ به شماره سه مجله ماها:

http://majalehmaha.wordpress.com/

یا به این آدرس زیر مراجعه شود:

http://negahbejahan.blogfa.com/post-8.aspx

3- به این کتاب مراجعه شود:
Kennedy, Hubert, Johann Baptist von Schweitzer: The Queer Marx Loved to Hate. In: ‘Journal of Homosexuality’ (ISSN 0091-8369) Volume: 29 Issue: 2/3, pp 69-96. Hereafter,

4- این نامه که تاریخ 22 ژوئن 1869 نوشته شده ، در مجموعه آثار مارکس و انگلس، جلد 42 و 43 انتشارات نیویورک انترنشنال صفحات 295 -296 (جلد 43) منتشر شده است.

5-
Engels, Friedrich. The Origin of the Family, Private Property and the State (New York: International, 1972), pp. 61–62.

6 و 7 -
The Origin of the Family, Private Property and the State. Translated by Alec West, in “Selected Works in One Volume” (Moscow: Progress; New York: International, 1968). P. 511

Hekma, Gert; Oosterhuis, Harry; and Steakley, James (1995). Leftist sexual politics and Homosexuality: A Historical Overview. Journal of Homosexuality, 1995, Volume 29, Issue 2/3. ISSN 0091-8369 — Simultaneously published as: Gay men and the sexual history of the political left, Gert Hekma et al. Eds. Harrington Park Press 1995.


8-

Robynski. 1994. Nechaev And Bakunin: Left Libertarianism’s Lavender Lineage. Northcote, Vic: Autonomous Tendency

9-
Quoted in Cleminson, Richard. 1995. Male inverts and homosexuals: Sex discourse in the Anarchist Revista Blanca, Published in Gert Hekma et al. (eds.)"Gay men and the sexual history of the political left" by Harrington Park Press 1995,

10-
Linsert, Richard. 1931. Kabale und Liebe: Uber Politik und Geschlechtsleben. Berlin, Man.همچنین به این منبع مراجعه شود:*Footman, David, 1947. Ferdinand Lassalle, Romantic Revolutionary (New Haven, Yale University Press, 1947; reprint, New York: Greenwood, 1969), p. 182.*Mayer, Gustav, 1909. Johann Baptist von Schweitzer und die Sozialdemokratie, ein Beitrag zur Geschichte der deutschen Arbeiterbewegung (Jena: Gustav Fisher, 1909). p 91


11-
Karl Marx, Frederick Engels: Collected Works, vols. 42, 43 (New York: International,1988), 42: 120

12-

Bebel, August (1879). Woman under Socialism. translated by Daniel De Leon, New York: New York Labor Press, 1904. pp 164 - 165. In a footnote added in 1909, he remarked that the Eulenburg scandal proved that homosexuality was widespread in the upper classes.

13- برای آشنایی بیشتر با مگنوس هیرشفیلد و کمیته ای که بنیاد نهاد، به مقاله نیلوفر بیضایی در این سایت مراجعه شود:

http://hamjensgra.wordpress.com/

14-
Arenas, Reinaldo. Before Night Falls. Penguin Books


15 - برای آشنایی با هموفوبیا به این سایت مراجعه شود :
http://homo-phobia.blogfa.com/

16 – برای مطالعه این مقالات به وبلاگ زیر مراجعه شود:
http://www.mahaarticles.blogspot.com

17- برای مطالعه بیانیه و مشاهده اسامی امضاء کنندگان به این وبلاگ مراجعه شود:
http://homayat.blogfa.com/