نوشته شده توسط: مهرزاد بیانی
روز 8 مارس بار دیگر فرا رسید و با آمدنش موجی از تبلیغات رسانه ای برای احیای حقوق زنان بر پاشد و تمامی روشنفکران و پرفوسورهای دانشگاه و سایر انسان های بزرگ! فرصت را غنیمت شمرده در وصف این روز و احیای حقوق زنان صحبت ها کردند و جایزه ها دادند. مراسم ها گرفتند و دعوت ها کردند. خیلی ها هم تمام تلاششان را کردند که جلوی این دعوت ها را بگیرند و این روز را مخفی کنند. اما همه این ها در کنار هم نه چیزی است که به خاطرش هشت مارس روز جهانی زن نام گرفت و نه می تواند آن را تداعی کند. 8 مارس روز مبارزه، فریاد و اعتراض است. تاریخش به چنین سنتی پیوند خورده و به خاطر چنین اعتراضات و تظاهراتی 8 مارس روز جهانی زن نام گرفته. نمی توان 8 مارس را از این سنت جدا کرد چون ماهیتش را تشکیل می دهد و بدون آن اصلاً معنایی ندارد! بعضی ها معتقدند که دوران انقلاب تمام شده پس باید بگوییم 8 مارس هم روزی است که به تاریخ پیوسته پس شما که به انقلاب معتقد نیستید چرا انقدر جنازه این روز را نبش قبر می کنید؟ قدرت های مسلط تمام زورشان را می زنند تا این اتفاق مانند تمامی اتفاقاتی شود که تنها هستند که باشند. انگار 8 مارس هم مثل عید های ملی و قومی، مثل عید نوروز یا عید کریسمس یا روز جهانی علیه ایدز است و تنها باید در آن کنفرانس گذاشت و سیاست های دولت های مخالف را کوبید و همدیگر را به نقض حقوق زنان محکوم کرد. سیاستمداران و مافیای جیره خوار آن ها گرد هم جمع شوند تا در یک مسابقۀ تبلیغاتی نشان دهند آن ها از همه بیشتر به فکر برابری زن ها و مردها هستند. چه خنده دار! برابری! این جا در این دنیا! برابری در چه؟ در کار مزدی؟ در فقر و جنگ؟ در اخراج از کارخانه به خاطر بحران اقتصادی؟ در چه چیز برابر شوند. شاید رئیس جمهور شدن! در واقع تمام این برنامه ها جز اخته کردن جنبش اعتراضی زنان چیزی در پی ندارد. 8 مارس روز زن های شورشی و معترض است. البته هر کس آزاد است با هر فکری، از ارتجاعی تا رفرمیستی ،که این روز و یا هر روزی را جشن بگیرد. اما مسأله این است که دست درازی به این روز و نابود کردن ماهیت انقلابی و رادیکال آن بسیار کار کثیفی است و این بر عهدۀ هر انسان آزادیخواه و سویالیستی است که جلوی چنین روندی بایستد. 8 مارس تبدیل به روز کنفرانس ها و بیانیه ها شده! بورژوازی با تمام توان و نیروی خود سرمایه گذاری عظیمی برای نابود کردن ماهیت اعتراضی آن نموده است. نمی خواهد همانند صد سال پیش که چنین روزی شکل گرفت زنان و مردان برابری طلب و آزادیخواه سنگ فرش های خیابان را زیر چکمه های مبارزه و فریاد حق خواهی به لرزه در بیاورند. بورژوازی مترقی و دمکراتیک البته در درجات زیادی خواهان آزادی برای زنان جامعه است. این کمال بی انصافی است که این امر را منکر شد و آن را با یک بورژوازی مرتجع و مذهبی مثل جمهوری اسلامی مقایسه کرد. ایشان خواهان حقوق برابر برای زنان هستند اما تا آن جا که خط قرمز هایشان پایمال نوشد. تا آن جا که مردها هم پشت این خط قرمز ها صف کشیده اند و کوچکترین پیشروی شان به بدترین شکلی سرکوب می شود. جوایز بزرگ و کوچکشان هم به زنانی تقدیم می شود که خوب این خط قرمز ها را بلد شده اند و خوب می دانند تا کجا باید برای احیای حقوق خود مبارزه کنند. یعنی تا جایی که ماشین دولت سرمایه داری که عامل تمامی فقر و تخریب و تبعیض هاست مور انتقاد و اعتراض قرار نگیرد و تنها طوری نشان داده شود که این زنان کشورهای به قولی جهان سوم هستند که در نا آرامی و بی حقوقی به سر می برند و باید آن ها هم به صف مبارزان لیبرالیسم نوین جهانی بپیوندند تا بتوانند این مشکلات را یکی پس از دیگری حل کنند. اما از طرف دیگر باید نگاهی هم به تشکل ها، احزاب و نهادهای چپ و سوسیالیست بیاندازیم. آن ها در این روز به عنوان نیروهای ضد سرمایه داری چه سیاستی در پیش گرفته اند. آن چه ما می بینیم یا حداقل آن چه از سازمان های چپ ایرانی که اکنون به خاطر سرکوب های رژیم ایران در خارج از این کشور به سر می برند؛ چیزی بیشتر از همین کنفرانس ها و بانیه ها نیست و نهایتاً شاید یک گرد هم آیی نمایشی که بیشتر تشکل و افکار سیاسیشان را در آن تبلیغ می کنند تا بخواهند به منافع زن ها به عنوان یکی از فرودست ترین طبقات تحت ستم توجه کنند. خوشبختانه جمهوری اسلامی هم هست که بشود هر جا بر علیه عملکرد پلیدش اعتراض کرد و دیگر نیازی نباشد با بورژوازی کمپرادور آن منطقه درگیر شد. وارد شدن به این جنگ سرد با بورژوازی، برای به راه انداختن تبلیغات بهتر یا کمپین های بهتر یا ... ناخود آگاه شیوه های اپورتونیستی سوسیال دموکرات ها را در انترناسیونال دوم در ذهن تداعی می کند. آن ها نیز برای پیش بردن اهدافشان آموزش های مارکسیستی را تحریف کردند و با وارد کردن تاکتیک های بورژوایی همانند پارلمانتاریسم در مبارزاتشان برای همیشه از تاریخ مبارزات آزادیخواهانه کنار رفتند و دوباره امروز کمونیسم بورژوایی در چنین راهی افتاده است. زنان همانند همۀ طبقات تحت ستم در جامعه خواست هایی دارند و این روز روزی است که باید این خواسته ها بدون هیچ پروایی در خیابان ها فریاد زده شود نه اینکه با یک سری همایش های خوش رنگ و لعاب و شدیداً بی تأثیر در زندگی انسان ها در زیر نور افکن های تلویزیونی یک فضای هالییوودی را تداعی کند! اما در طرف دیگر رسانه های بورژوازی قرار دارند. این دستگاه های عظیم تحمیق و تحقیر توده ها از هیچ کوششی برای نشان دادن اربابان خود به عنوان پیشروهای جنبش های رهایی بخش کوتاهی نمی کنند! وقتی در یکی از این شبکه برنامه ای را در بزرگداشت کلارا زتکین دیدم بی درنگ به یاد این سخن لنین در کتاب دولت و انقلاب افتادم که گفته است: " در مورد آموزش مارکس اکنون همان رخ می دهد که در تاریخ بارها در مورد آموزش متفکرین انقلابی و پیشوایان طبقات ستمکش به هنگام مبارزه آن ها در راه آزادی رخ داده است. طبقات ستمگر انقلابیون بزرگ را در زمان حیاتشان همواره در معرض پیگرد قرار می دادند و آموزش های آنان را با خشمی بس سبعانه، کینه ای بس دیوانه وار و سیلی از اکاذیب و افتراآت کاملاً گستاخانه استقبال می نمودند. پس از مرگ آن ها کوشش هایی به عمل می آید تا بت های بی زیانی از آن ها بسازند و آن ها را به اصطلاح تقدیس کنند. شهرت معینی برای نام آن ها، برای تسلی طبقات ستم کش و تحمیق آن ها قائل شوند و در عین حال این آموزش انقلابی را از مضمون تهی سازند، برندگی انقلابی آن را زائل نمایند و خود آن را مبتذل کنند." و دقیقاً این جایی است که سوسیالیست ها نباید با دستگاه سلطه هم داستان شوند و نشئه از این گونه تقدیس ها به دام جریانات خائن و اپورتونیستی بیافتند! این مسأله که بورژوازی تمام سعی خود را می کند این روز را به لجن کشانده و به نفع منافع خود تحریف کند نمی تواند در بیان خواست های زنان آزدیخواه و سوسیالیست خللی ایجاد کند. زیرا مبارزان واقعی همیشه و هر روز، برای اهدافشان مبارزه می کنند پس این روز را میتوانید بین خود قسمت کنید و برای بدست آوردن منافع بیشتر بر سر یکدیگر بکوبید زیرا ما هنوز هستیم و زمین را زیر پای شما خواهیم لرزاند همان طور که تا کنون این گونه بوده است.
۱۳۸۸ اسفند ۱۸, سهشنبه