۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

نوشته شده توسط: فرشاد ولیان

در این مقاله سعی بر آن است تا با طرح یک تئوری کهنه اما کاری و برای مسائل پیش روی یک مبارزه عینی و واقعی را به منصه حضور برسانیم .دین اسلام و به طور مشخص تشیع ، همیشه در طول حیات 1400 ساله خود در پی دستیابی به قدرت سیاسی بوده و هر چند حکومتهایی را با ظاهر خوش رنگ و لعاب به خورد توده داده اما هنوز احساس می شود که این مکتب به اصطلاح الهی نمی خواهد دست از سر ما بردارد . قضیه از این قرار است که حکومت صفویه به جهت مقابله رودررو با حکومت عثمانی که سنی مذهب بودند تصمیم گرفت مذهب تشیع را در کشور رسمی اعلام کند تا بدین گونه به دشمن دیرینه خود و بالاخص توده مردم ایران خود را بقبولاند و اگر لشگریان ینی چری را با تیغ های آخته شمشیرهایشان به رخ ما می کشید ما هم با این شگرد توده مردم را که با تشیع مسخر خود گردانیده ایم هراسی خوفناک در دلهایتان به جای خواهیم گذاشت . این اقدام حکومت صفویه به طور دقیق در راستای تئوری ارجاع به گذشته انجام می شود شاید بدون آنکه بدانند این امر در آینده چه عواقب جبران ناپذیری را برای جامعه در پی دارد . وقتی که از این حکومت ترک فاصله می گیریم اوج این نهادینه کردن مذهب را در اواخر سلطنت قاجارمی بینیم و کار به جایی می رسد که قشر روحانیت به پشتوانه همان مردمی که در حافظه تاریخی خود تشیع را یدک می کشند اعاده مشروطیت انقلابی می کنند و در این امر تا حدودی موفق می گردند .حال تا اینجای بحث سوالی که مطرح می شود این است که بسیار خب ، این تئوری ارجاع به گذشته در کجای این تاریخ جای می گیرد ؟ اینگونه می شود پاسخ گفت که : حکومتهای سیاسی و به طور اخص اسلامی ، برای بقای حکومت به ادعای خودشان بر حق ، دست به تاکتیکی از پیش تعیین شده – که قدمت آن به محمد می رسد – می زنند و به محض مشاهده هرگونه اعتراض مردمی در مورد مطالبات قانونی خود ، متوسل به این تئوری می شوند و بدینگونه به توده القا می کنند که مخالفت شما با ما مثل مخالفت یهودیان صدر اسلام و کفار دیگر در امر ازلی و ابدی بودن (نگرشی دگماتیستی) است و اگر این اعتراض را ادامه دهید به سرنوشت همان کفار دچار می شوید . مردم هم وقتی با آن حافظه تاریخی فرسوده خود با این واکنش حکومت مواجه می شوند ترس بر آنها مستولی شده و با خود می گویند : نکند خدای ناکرده دارد با این اعتراض قانونی با لشکر خدا پیکار می کند ؟ در صورتیکه همین نهیب مسخ شده از جانب توده می شود کلید پیروزی حکومتهای اسلامی . تمامی حکومتهای اسلامی – سیاسی ادعا می کنند پیرو دین ناب محمدی هستند و اجرای قوانین آن را محترم و حتی واجب میدانند . سوال این است : دینی که ادعا می کند انسان ساز ، آسمانی و برطرف کننده تمام حوائج انسانی هست چطور اینگونه دست به کشتار و قلع و قمع مخالفین خود می زند و آن را به نام دین تمام و به توده عرضه می کند . پس نتیجه می گیریم حکومتهایی که از دل همین اسلام ناب محمدی بیرون می آید ، جز سرکوب و ایجاد اختناق در فضای جامعه کار دیگری صورت نمی دهند و جالب آنکه همین را نقطه اوج افتخار خود قلمداد می کنند .بدینگونه گذشته ای خونبار از کشته های فراوان انسانی سراغ داریم که باعث و بانی آن خلفا و سلاطین اسلامی بوده اند و وقتی که آنها را محکوم می کنیم به این امر که گذشته شما سیاه و نفرت انگیز است و برای آینده چه برنامه ای دارید در مقام پاسخ با تئوری منجی در راه است و برقرار کننده اصلی عدالت ایشان است ما فقط امانتدار حکومت ایشانیم تا آن را صحیح و دست نخورده به دستشان بسپاریم وارد عرصه جامعه گشته و با وعده بهشتین دادن قدرت تغییر به دست انسان را با یک تزریق تماماً جبر گونه به وسیله حاکمیت قدرت همه چیز را به حالت ایستا و تحمیق می کشانند.حکومتی که براساس ریخته شدن خون هزاران و شاید میلیونها انسان و کشته بر اساس فرامین الله تاسیس می شود چه چیزی برای عرضه دارد جز در دست داشتن پرونده ای خونبار، کما اینکه در صورت ظهور ابدی امام عصر از آنجا که وی نیز در قتل عام همان فرامین الهی کشتار توده های تحت ستم و یاغی بر علیه حاکمین به نمایندگی خدا را اجرا خواهد کرد روند زندگی ما در یک فشار بیشتر به فرمان فرماندهی اصلی چیزی جز ادامه همین مسیر نخواهد بود اولاً که اگر منجی وجود خارجی داشته باشد به هیچ یک از این حکومتهای اسلامی تکیه نمی کند . چون تاریخ ثابت کرده است که اسلام جز تعصب و کوته بینی برای بشرچیز دیگری به ارمغان نیاورد و ثانیاً اگر منجی وجود نداشته باشد که ندارد پس وظیفه توده در این جا پررنگ تر جلوه می کند و آن قیام علیه هر نوع تقدس گرایی است .تئوری ارجاع به گذشته باعث می شود که در طول تاریخ ما شاهد قدیسینی قدسی نما باشیم و هر بار در هر نسلی آن را مکرراً پی بگیریم . این دور ، دور تسلسل است . حکومتی که از گذشته سراسر اشتباه و از آینده ای نامعلوم و مجهول برای بقای قدرت خود وام می گیرد محکوم است به یک مجازات نه کمتر نه بیشتر : نابودی کامل . این را ستمکشان فهیم و سرزنده خواهند فهمید .تاریخ به ما اثبات نموده هر آنچه را که از گذشته وعده آینده را میدهد مسبب نابودی بشریت است، برای یک دنیای بهتر بر علیه آن بپا خیزیم.