حباب بوجود آمده حول ِ برآیند نیروها و نتایج احتمالی مبارزات پراکنده و ناروشن مردم ایران بعد از بیست و دوم بهمن ترکید. عقب نشاندن زوری ِ معترضین با توسل به نیروی نظامی ِگسترده و ایجاد ترس و وحشت نشانه ای بود بر نارسا بودن این شکل از مبارزه یا بعبارت دیگر تائید این که : یک جای کار می لنگد. در واقع اگر اصلاح طلبان و شیوه ی آنها تا قبل از بیست و دوم بهمن ماه با توسل به حمایت گسترده ی معترضین و با وجود ابهامات و ناروشنی آن تا اندازه ای امید اصلاحات سیاسی را بوجود آورده بود، در بیست و دوم بهمن ماه یکباره به پایان خود رسید. در واقع شیوه ای که اصلاح طلبان و دیگر جداشده گان حکومتی پی گرفته بودند دیگر کمکی به پیشبرد مبارزه نمی تواند کرد. و از این پس آنچه خواهیم دید سرکوب گسترده تر توسط رژیم و یأس و پنهان به خانه خزیدن از جانب مردم خواهد بود.با توجه به پیشینه های تاریخی و زمینه ی سیاسی داخلی و خارجی و گستردگی اعتراضات اجتماعی می توان تا اندازه ای جهت گیری مبارزات مردمی را پیش بینی کرد؛ در واقع سرکوب گسترده تر ِ قطعی در وضعیت سیاسی حکومت اسلامی و پیشینه ی استبدادی جامعه ی ایران بر زمینه ی سرکوب گسترده تر و شدیدتر بعد از بیست و دوم بهمن ماه، سه نتیجه ی ممکن طبیعی خواهد داشت:نخست، زمانی که هرگونه روزنه ای بر معترضین بسته می شود و حکومت با یاس ها به داس سخن می گوید نخستین واکنش طبیعی ممکن به این وضعیت مبارزه ی مسلحانه ی چریکی ست. جدای از تائید یا رد این شیوه باید به تناسب قدرت نظامی رژیم با نیروهای چریک شهری توجه کرد. حکومت با پول مفت ِ نفت پیشرفته ترین سلاح ها و وسائل سرکوب را در اختیار دارد. جدای از این، سی سال سرکوب و ترور سازماندهی شده ی حکومت تجربه ی زیادی را برای اش اندوخته. در نتیجه می توان گفت که واکنش نخست کمی شتاب زده خواهد بود و ممکن است حتا نتایج بدتری به همراه داشته باشد.دومین، سرخوردگی و عقب نشینی عمومی است. چرا که هر گاه جنبش های مردمی ِآزادی خواهانه در مراحلی با شکست مواجه شده اند سرخوردگی عمومی ناشی از تحقق نیافتن اهداف و خواست ها به نوبه ی خود زمینه را برای سرکوب بیشتر و گسترده تر آماده کرده است. و این عقب نشینی به معنای چشم انتظار اتفاقات پیش رو نشستن است. و با در نظر گرفتن سیاست های جنگ طلبانه ی دولت فاشیستی و تهدیدات و دست اندازیهای خارجی و تهدیدات نظامی ، این تنها حمله ی نظامی به ایران است که در چشم انداز ِ انتظار مردمی عقب نشسته جای خواهد گرفت. و این یعنی فاجعه ای تا به آن اندازه بدتر که در آن بارها آرزوی امروز را خواهیم داشت.اما شق سوم بر اساس رویکردی عینی قرار دارد. واکنشی ست عقلانی و عمومی به روش حکومت و خفقان ِتیره و ناعقلانی منتج از آن که رشته اعصاب فکری دولت که همان اقتصاد است را هدف قرار می دهد. زمان آن رسیده است که مبارزه رنگ عوض کند و قدرت خود را از طریق صاحبان اصلی آن یعنی کارگران، کارمندان، زنان، اقلیت های ملی و اقلیت های مذهبی اعمال کند. باید در کارخانه ها، تولیدی ها و ادارات دولتی هسته های مخفی ِفعالی از کارگران، کارمندان و سایر فعالان تشکیل شوند تا به سازماندهی تدریجی خود بپردازند. آنچه قدرت جبهه ی مردم را صدچندان می کند توان ِ کنش ِ جمعی است. که از رهگذر فعالیت عملی ِ این هسته ها در جهت سازماندهی و اتحاد گسترده علیه دشمن مشترک امروز ممکن است. و این همان چیزی ست که حکومت از آن وحشت دارد. یعنی اتحاد مردمی، یعنی اعتصاب عمومی.تجربه ی چند ماه اخیر بخوبی به ما آموخت که اتحاد مردمی گسترده تا زمانی که حول منافع طبقاتی مردم بوجود نیاید در زمان و مکان پیوسته نخواهد بود. یعنی باید که کارگر بعنوان کارگر و زن بعنوان زن در مبارزه وارد شوند.
۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه